جدول جو
جدول جو

معنی سرچشمه دار - جستجوی لغت در جدول جو

سرچشمه دار(نَ مَ)
کسی که مخترع و مبتدع امری باشد. (غیاث) (آنندراج) :
سرمه دارد شکوه ای از چشم کافرکیش او
پیش آن سرچشمه دار نامسلمانی بگو.
ملا طغرا (ازآنندراج)
لغت نامه دهخدا
سرچشمه دار
آنکه مخترع امریست مبدع مبتکر
تصویری از سرچشمه دار
تصویر سرچشمه دار
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سررشته دار
تصویر سررشته دار
دفتردار، حسابدار، کارپرداز
فرهنگ فارسی عمید
(نَ مَ خوَرْ/ خُرْ دَ / دِ)
منصبی از مناصب محاسباتی در دورۀ قاجاریه. نوعی از محاسبین. یکی از مراتب حسابداران، صاحب خبرت و بصیرت
لغت نامه دهخدا
(خوَ /خُ نَنْ دَ / دِ)
کرشمه دارنده. کرشمه باز. (فرهنگ فارسی معین). باکرشمه. رجوع به کرشمه باز شود
لغت نامه دهخدا
(کَ)
هر چیز که سوراخ سوراخ باشد مانند زره. (ناظم الاطباء) :
یکی درع رخشندۀ چشمه دار
که در چشم نامد یکی چشمه وار.
نظامی.
حلقه دار. (آنندراج). رجوع به چشمه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از کرشمه دار
تصویر کرشمه دار
آنکه کرشمه کند معشوقی که غمزه آرد: (داری تو کرشمه باز سر مست سر رشته هجر و وصل در دست) (ابوالفیض فیاضی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چشمه دار
تصویر چشمه دار
هر چیز که سوراخ سوراخ باشد مانند زره، حلقه دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سررشته دار
تصویر سررشته دار
دفتردار، حسابدار
فرهنگ فارسی معین
مباشر، حسابدار، محاسب، کارپرداز
فرهنگ واژه مترادف متضاد